مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
با پـوزش از مقـامِ تو، یا باقـرالعـلوم آرم سـخـن بهنـام تـو، یا بـاقـرالعـلوم گـفـتـا نَـبـی سـلام تو، یا باقـرالعـلـوم وین بس به احـترام تو، یا باقرالعـلوم ای نام تو محـمَّد و خـوی تو احـمدی ایـثـار دَر گـهـت، صلـوات محـمّـَدی ای روشن از جمالِ تو افلاک، چون زمین حاکمِ به ممکـناتی و بر عالِمی نگین مشمول رحمت تو همآن باشد و هماین تو پنجمین امامی و معـصوم هـفتمین سیمای تو که مَطلَعُالاَنوار سرمدیست آئـیـنـۀ کـمـال و جـمـال محـمَّـدیست ای سر نهـاده خلـق به طـوق ارادتت لطف و کرم سجیّت و جود است عادتت مِـهــر فــلـک پـدیـدۀ نــور سـیـادتـت مــاه رجـب طـلــیـعــۀ روز ولادتـت ماهی که باب لطف خدا، باز میشود با سـالروز جـشنِ تو، آغـاز میشود ای باغ فَرّ و دینِ نبی را تو فـرودین هم آسـمـان شـرعی و هم آفـتاب دین زیـنتفَـزای انـجـمـن زیـنالـعـابـدین چـشم و چـراغ محفل مولای ساجدین بر دو امـام ذات شـریف تو مُـنـتـسب کَاندر ائمه نیست کسی را چنین نسب آوازۀ عــدالـت و وجـدان، نــدای تـو پیک امـید بخـش بـشر شد صدای تو در عـلم و دین نـوابغ عـالم، گدای تو ای جدّ و مـادر و پـدر من، فـدای تو یک جدّ تو حسین و حسن جدّ دیگرت خوانند سبط خویش، دو سبط پیمبرت ای در کتاب حق به مَـدیحت کـلامها از ما به حضرتت صلوات و سلامها پـیـدا ز نـسـل پـاک تـو آمـد امــامهـا پـروردگـان مـکـتب عِـلـمت هـشامها هر یک به علم خویش خردپرور عموم از یُـمـن دانـش تو، شکـافـنـدۀ عـلـوم ای رونق از تو منبر و محراب یافته عـلـم تـو ذرههـای اتــم را شـکـافـتـه دردا کـسـی بـه ایـدۀ تــو ره نـیـافـتـه از اینکـه آفـتـاب بـه قـبـر تـو تـافـتـه خـونـاب غـم ز دیــدۀ افـراد مـیرود با اینکه ایـدههـای تو بـر بـاد میرود ای مـعـنـی نـمـاز بــیـا و نـمــاز کـن روی نــیـاز بـر در آن بـینـیـاز کـن دسـتی برای عـرض تـمـنّـا دراز کن روح دعا تویی، به دعا لب تو باز کن زانفاس خود به پیکر ایمان حیات بخش اسلام را ز چنگ حوادث نجات بخش من کـیستم که وصل تو را آرزو کنم زین کمترم که با تو دمی گـفتگو کنم امـا دقـایـقی که به سـوی تو رو کـنم از خاک دَرگـهـت طـلـب آبـرو کـنـم هـر چـند رو سـیـاه ولی من مـوّحـدم مـدّاح اهـلبیت، غـلامـت «مـؤیّـدم» |